نود دقیقه انتبه داستان گروگانگیری سنگینی است که در اوگاندا علیه یهودیان اتفاق می افتد و در این عملیات اسرائیل رسما وارد عمل می شود و مجموعه ای از تکاوران خویش را برای آزادی یهودیان راهی انتبه می کند...

آن روز اگر پیرزنی به مزدور رژیم صهیونیستی گفت وقتی صحنه های ظلم به یهودیان را می دیدیم پیش خود می گفتم که ...

چه چیزی می گفت؟ افسرده بود، درد داشت که حکومت یهودی چه می کند که هم کیشانش مطلومانه بایستی اینگونه مورد ظلم قرار بگیرند.

از قضا بنده چند سالی است که در کنار دروس حوزه که می خوانم به کلاس های استاد عباسی غلاقه مند شدم و می روم و هنوز این جریان ادامه دارد.



ایشان در فضای مباحث تئوریک و مبانی علمی و به خصوص در روش شناسی بسیار قدرتمند و باسواد هستند، در واقع الگوی روشی ایشان حرف ندارد. اگر خسته نیستید و همواره به دنبال حاشیه نمی روید، نزدیک به صد جلسه از مباحث را که نگاه کنید متوجه منظور و عرض بنده می شوید...


اما انگار بعضی اتفاقات بایستی بیفتد تا ظلم را به معنای واقعی کلمه درک کنیم...

حضرات دولت علیه انتقام خویش را در بستن دهان آخرین منتقد گرفتند و با پیگیری مسئله ارتش امروز استاد عباسی بازداشت شد...

ایرادی ندارد که این روزها آن کسی که اختلاس کرده است در خیابان ها آزادانه می گردد...

مهم نیست که برادر حسن راحت برای خود می چرخد

مشکلی نیست که دختر صفدر از تریبون ملت به نفع پدر و همسرش استفاده می کند

اصلا چه ایرادی دارد که مسئولین در این مملکت زیر 50 میلیون حقوق ندارند و البته کاری به 200 میلیون ها نداریم

چه زمان باید صدای مستضعفین به صدا در بیاید

مگر امام امت برای اقامه قسط قیام نکرد

مگر امام امت نفرمود که انقلاب پابرهنگان



چه کسی دست حسن مصطفوی را باید قطع کند که از پول بیت المال امام کوخ نشین را این گونه مجلل می نماید

ای دو صد لعنت بر این اقبال خویش که دوستان در خواب فراموشی رفته اند و دشمنان دشنه در سینه مان می کنند و نارفیقان خنجر به پشت هایمان فرو می کنند

ای وای بر سکوتی که از صد انکر الاصوات سنگین تر است...

ای کاش به جای پیگیری مصمم ارتش در قبال این اتفاقات کمی درنگ می نمود و حرف را در چارچوب می شنید...

مگر داستان حضرت رقیه سلام الله علیها نبود که چه بلبشویی علیه ایشان به راه انداختند...

مگر دستان فلسفه نبود که آقایان بزرگان ما که توقعی بیشتر می رفت تا حداقل کلمه در مجموعه و مقام م ومقال ببینند، اما با مهرنامه لیبرال ضد دین مصاحبه کردند برای احقاق دین....

مگر اتحاد عبدالله بن زبیر با خوارج را یادمان رفته است...

خوارج احساس کردند که صدای خویش را از بلندگوی عبدالله بن زبیر می توانند برسانند، اما حاشا که بلندگوی زبیریان پیام زبیری به مردم می دهد...

حال باید چه کرد؟

تا چه زمان خدومان و جان دادگان به این انقلاب از آیت الله خوشوقت، حضرت آقا، شهید مطهری، علامه عسگری، علامه جوادی آملی و ... را این گونه تخریب کنند؟

چه زمان بایستی دل سکوت را پاره کرد تا به حقیقت رسید؟



البته این را خوب می دانیم که نقش دولت در این بلبشو چه بود و به وقت مناسب پاسخی مناسب تر را بدان خواهیم داد...

این روزها که کاخ نشینان به جان ما کوخ نشینان حمله ور شدند و به دنبال گرفتن دین ما هستند، روزی خواهد رسید که با تمام وجود به دنیای تان حمله کنیم که برخلاف شما مرگ برای مان پایان داستان زندگی نیست...

یادمان نمی رود که هنوز حسن روحانی نسبت خویش را با مسئله اقتصاد نئوکینیزی و ربوی مشخص نکرده است...

هنوز جناب دکتر روحانی پاسخ ندادند که چرا با جاسوسان خلوت کرده بود و به میز مذاکره رفت

هنوز جناب روحانی نگفتنتد که ماجرای کلید و انجیل چیست و ....

بایستی چه زمان دادگاه این افراد را دید؟



چه زمان اعدام قاتلین بچه های درگیر در سال 88 صادر خواهد شد؟
چه زمان میرحسین و کروبی به سزای خویش خواهند رسید؟

گورهای دسته جمعی کودتای ترکیه را می بینیم...
ما منتظر پیگیری احقاق حقوق قانونی مردم ایران برای غارتگران بیت المال و دزدان هستیم...

ما پیگیر احقاق حق قانونی مردم ایران برای برادر حسن هستیم...

امید داریم که عدالت یک طرفه نرود...