حال می کنم که تو هم مثل من بی حالی

سلام بیست و سوم: حوصله ام رو سر برده ای، می خوام حوصله ات رو سر ببرم

حوصله اش نیست دیگر، از خیانت و جنایت و سکوت کسانی که امروز باید فریاد کنند بگوییم!

راستش را نخواهید بگویم، ولی دروغ هم نمی توانم بگویم، اما در روزگاری که هفته نامه ی 9 دی باید توقیف بشود و بی بی سی مجوز فعالیت بگیرد، خوشا به حال گرگان که این روزها ضیافت قشنگی برایشان آماده است.


حالا که قرار است ما را به زنجیر بکشید

حالا که قرار است سکوت اولین درد نانوشته ی ما باشید

دوستان آزادی بیان و حرف های مفت

دوستان ژست های روشنفکری

دوستانی که یبوست فکر کردن گرفته اید و اسهال نوشتن

شما را قسم می دهم به

پارتی ها و پول هایتان

کتاب های نخوانده تان

مسافرت های خارج از کشورتان

خانه های ویلایی بالای شهرتان

کمی ....

اوه

یادم رفت

روزی کسی خوابیده کنار رودی داشت آب می خورد؛ ناگاه فردی آمد و گفت برادر این گونه آب خوردنت باعث می شود که عقلت از بین برودا.

طرف برگشت و گفت عقل چیه؟

گفت هیچ چی بخور!

من هم به شما می گویم هیچ چی ...

بخورید.

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سایه نشین

سلام بیست و دوم: بالاخره برای نسل من دارد مبهم می شود که انقلاب برای چه شد؟

ای بابا کی زنده است و کی مرده؟

باز هم که دارید بحث سیاسی می کنید؟

پسر جون کی بخوره، کی ببره حرصش رو تو بخوری چرا؟

چرا در مورد دولت حرف می زنی، اگر برت دارند و ببرند سر به نیستت کنند من چه خاکی بر سرم بریزم.

این دیالوگ ها براتون آشناست!

آره این برای نسل ما که قتل های زنجیره ای رو ندیده و شنیده آشناست و البته خیلی ترسناک.

اما آن چه در نسل من است بی باکی و نترسی.

و مهم و نکته ی زیبایش همین جا است.

این روزها عده ای لبخندهایشان هدیه به گرگان سپید دندان است و سهم دندان های زرد رنجور من جز اخمی از چوپان نیست.



این روزها گله مدام در ترس افیون توده ها به دنیال سرپناهی می گردد.

گله سخت در تلاطم است و اضطراب جانش را بریده است.

وقتی چوپان را می بینی که با گرگ قدم می زند، دیگه انتظار پاره نشدن را از سر باید بیرون کرد.

چوپان این روزها به ما اخم می کند و به دیگری لبخند.

این روزها سهم من از یک زندگی ساده شده است درد و درد و درد.

که چه بشود؟

آن که روز را شب نشان دهد و شب را روز ارزش اعتماد کردن ندارد.

دارد؟

مردم این روزها به تدبیر شما دل خوش بودند که سرد شده اند.

وقتی ملاک عمل از کوخ نشینان، کاخ نشینان بشود، دیگر چه انتظار که مستضعفین کیستند؟

مردم ستم دیده سیخی چند؟

فکری باید کرد!

راهی باید زد...


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سایه نشین

سلام بیست و یکم: همه اش تقصیر مادرم هست....


یادش بخیر، سالی بود که تو من را قاطی آدم ها حساب کردی و برای دیدارت صدایم کردی،

یادم نمی رود، تنها بودم، تنهای تنها، در حد مرگ، تو بودی که من را آدم حساب کردی و آن روز بی حالیم را به چه حالی رساندی!!!

عاشقم کردی، عاشق خسته دلی که دیگر راهی برای ماندن نداشت، باید می رفت.

باید می رفت تا می شد، هر چند رفت اما به خاطر نااهلی ام نشد.

راستش همه اش تقصیر مادرم بود که نام تو را در دلم نهاد.

همه اش تقصیر مادرم بود که شیرم می داد، اما زیر لب حسین حسین اش امانش را بریده بود.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سایه نشین

سلام بیستم: چه رسمی داری ای دوره زمونه

سلام، نماز و روزه هاتون قبول!

حالا که وقت بازه باید بریم مسافرت،

کجا ؟

به هر کجا که می شه!
آدم وقتی حال و هوا عوض می کنه پرواز می کنه!

مثل یه شب، توی هیئت! پای روضه ی ارباب!

اینم سفره دیگه!

حالا گیر ندید.

سفر به این خوبی توی کجا ی عالم دیدید؟

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سایه نشین

سلام نوزدهم: آخه تو این هوا کی نفس می کشه...

چند روزی می شه که من و تو کمتر حس و حال این را پیدا می کنیم که بشیم ما، نمی دونم شاید اعصابش رو نداریم، شاید از دست هم خسته شدیم، اما یه چیزی که شایدش زیادی توچشم میاد اینه که نکنه مسموم شدیم.

چند روز پیش با دوتا از دوستام صحبت می کردم، این ها می گفتند آقا این شهدای غواص فقط برای تیم مذاکره کننده پیام آوردند، برای اختلاس و دزدی پیام نیاورده بودند؟

توی شبکه های اجتماعی هم پر شده بود از پیام های احساسی قشنگ برای من و تو تا نشیم ما.



راستش نمی دونم سخته فهمیدنش یا نه اما مسئله ی مهم اینه که الان تیم مذاکره کننده داره با استعمار و دارو دستش مذاکره می کنند، واضحه که اون دزد لعنتی خائنه، چه پیامی برای اون باید داشت جز این که عدالت در حقش اجرا بشه. اگر بشه.

ولی حد و مرزها رو باید خوب شناخت، این روزها با هرکسی که می خواهی صحبت کنی، تصمیم هایش را از قبل محکم گرفته

این روزها کمتر آدمی رو می بینیم که ماسک به صورتش بزنه!

توی این هوای مسموم وقتی بدون ماسک میاییم بیرون همین می شه دیگه.

می دونید اصلا بیایید توی این شب های قدر دعا کنید.

دعا کنیم برای همه.

دعا کنیم خدا شفامون بده!

این چرک توی ریه های فکرمون رو پاک کنه!

امشبی را بیاییم گریه کنیم!

بعدش بشینیم فکر کنیم!

فکر کنیم به این که کی هستیم؟

چی هستیم؟

از خدا بخواهیم تا اون چیزی که می خواهیم بشیم!

راستی مراقب دین و ایمانمون هم باشیم.

این روزها کم گیر میاد ها!

توی بازار رو گشتم پیدا نکردم.

۶ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سایه نشین

سلام هجدهم: شاید کمی نشانه ها را نادیده گرفته ایم؟


دوران کودکی، دوران دوست داشتنی زمانی بود که همه را بی کینه دوست داشتیم.

راستش وقتی با مامانمون یا بابامون قهر می کردیم، زودی می رفتیم و ازشون عذرخواهی می کردیم، مثلا اگر مطمئن هم بودیم حق با ما است می گفتیم ولش کن، یا اصلا نمی دونم چی می شد همین جوری خودمون می رفتیم و با بابا و مامان سر بحث رو باز می کردیم.

راستش وقتی دوست های بابامون رو می دیدیم بی غل و غش اول سلام می کردیم و پیش خودمون می گفتیم چه آدم خوبیه، راستش شاید با هم نگاه اولی که به آدما می کردیم همه شون رو خوب می دونستیم.

برامون خدا دوست داشتنی تر بود و خیلی وقت ها همین طوریش رو دوست داشتیم.

اما من این دوران کودکیم رو دوست دارم، اگه بنا است به خاطر این اخلاق مون بهمون بگن ساده است، بگن بچه است، عیبی نداره، برامون مهم نیست.

ما بچه ایم  و خیلی از این شماها بزرگید!

راستی با این بزرگیتون کجای دنیا رو گرفتید؟

راستی با این بزرگیتون چه گلی به سر خودتون زدید؟

ببینم روزی چندتا قرص اعصاب می خورید؟

آقایون بزرگ پس چرا توی مشکلات گیر کردید؟

خیلی وقت ها یادمون می ره، آدم کوچیک هم بکنه خودش رو مشکلات برایش هم راحت تر می شند و هم لذیذ تر!

اما حیف باید زود بزرگ شد.

۲ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سایه نشین

سلام هفدهم: آمدم ای شاه پناهم بده....

شش روزی هست میهمان سفره ی مولامان امام رئوف،امام رضا علیه السلام هستیم.

شش روی می شود که دلمان را به دریای معرفت ایشان زده ایم تا شاید ذره ای به ما کرم نماید.

شش روزی می شود دیگر تاب و تب از توانمان رفته و در هرم گرمای رمضان هرم حضور او را می طلبیم، که تنها غایت زندگی آدمی، خوب زیستن است.

شش روزی می شود که با خود گفته ایم چشم ها را باید شست جور دیگر باید دید.

شش روزی می شود که هنوز که هنوز است من همان آدم سابق ام.

شش روزی می شود که گناه دیگر امانم را بریده و نفس تاب از کفم گرفته و هوا دیگر چشم مانم را کور کرده است.

نمی توانیم دیدنی ها را ببینیم و در عوض آن چه آلوده است را خیلی خوب می بینیم.

پای حریم حرمت هم که می آیم، می دانی پر از هیچم اما راهم می دهی، مانند ارباب بی کفن.

اما....

دل دیوار قصه ای دارد که این روزها باید از حسن پرسید، دیوار که رازهایش را برای من نمی گوید.

دیوار یادگاری است.

دیوار یادگاری است از،

از،

از

تکیه دادن بر آن در لحظه های آخر عمر حضرت رضا، بعد از مسموم شدن.

راستی خیلی ها به دیوار تکیه دادند، اصلا خیلی ها تکیه دادند، اما بعضی تکیه دادن ها جنس اش فرق می کند.

بعضی تکیه دادن بو دارد، اصلا نگاهت که به دیوار می افتد حالت عوض می شود.

نه نه اصلا تکیه که می دهی حالت خراب می شود.

تکیه بر دیوار، تکیه بر دیوار و در، تکیه بر شمشیر، الان انکسر ظهری!

السلام علیک یا اباعبدالله

۵ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
سایه نشین

سلام شانزدهم: این بار چه پیامی آورده اند...

شهدا پیامی آورده اند این بار با دستانی بسته.

این جمله ها را بسیار شنیده ایم و به آن ایمان داریم، هر زمان کار کشور گره خورده است، این عزیزان وطن بودند که خود نمایی کردند و ثابت کردند که زنده اند و عند ربهم یرزقون هستند.

این بار شهدایی روی خود نشان دادند که آمارشان به وسیله ی آواکس های امریکایی به عراق داده شده است و این یعنی این که خوشبین نباشید و اعتماد نکنید به روباه پیر و جنایت کاران منطقه ای.


تشییع جنازه برگزار شد، حال و هوای مردم عاشقانه بود، و ذکرهایی که زیر لب با بغض بر گلو بلند بلند گفته می شد که مرگ بر امریکا و این همه لشکر آمده به عشق رهبر آمده،  لاله های گلگون اسیر دست خصم حال و هوای تهران را به هم ریخته بودند تا بگویند دیوارهای تحریم ترک نخواهد خورد و تحریم ها برداشته نخواهد شد مگر این که به دین این ها در آیی.

تشییع تمام شد اما این پایان برگزاری تشییع شهدا نبود، روزنامه های زنجیره ای این بار با تمام قوا بر این تشییع جنازه تاختند که آقا میتینگ سیاسی راه انداخته اید.

افسوس مان بلند شد که این حرف ها چیست و این همه توهین که از چندین روزنامه همزمان خارج می شد برای چیست تا این که واقعیت رونمایی کرد.


روزنامه ی آرمان و هم پیالگانشان این عکس را در پشت صفحه ی روزنامه منتشر کردند تا نشان دهند مقصود حرف هایشان چیست!

در دوران اصلاحات هم بارها این اتفاقات افتاده بود که شهدا را به سخره و توهین و تشر می زدند، اما افسوس که آن دوزان انگار دوباره بر می گردد.

این بار با کوله باری از تجربه شهدایمان را می زنند.

نامردمان وطن فروش همان هایی هستند که از بیت المال مسلمین می خورند و  علیه اسلام مسلمین تلاش می کنند.

روزی رییس جمهور این مملکت سیدمحمد خاتمی بود که دم از آزادی می زد و به این بهانه دین را به کناری انداخت.

افسوس می خورم که چرا باید با لباس روحانیت علیه روحانیت بتازند، البته یک دلیل عقلانی دارد و آن این است که تجربه بارها و بارها نشان داده است که زمانی که یک غیر روحانی علیه اسلام سخن گفته بی شک شکست خورده است.

مردمان سرزمین من به روحانیت ارادت دارند و خیلی ها به همین دلیل به روحانی رای داده اند، اما افسوس که تیشه برداشته و بر ریشه ی اسلام می زنند. 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سایه نشین

سلام پانزدهم: یک چیزی هنوز از یادم نرفته...

خنده های امروزمان نتیجه ی بی خوابی های توست، امیدوارم عده ای که دارند در راس دولت و نظام کار می کنند یادشان نرفته باشد و پای میزمذاکره عزت فروشی نکنند.



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سایه نشین

سلام چهاردهم یک خصلت خیلی خیلی بد


یک خصلت خیلی خیلی بدی که ما آدم ها داریم تا در گوش مون نزنند و از اشتباهات و قصه های تلخ شیرین مون تعریف نکنند آدم نمی شیم.

تا زمانی که تیر غیب نیاد اصرار داریم که همان کار گذشته مان را تکرار کنیم و به دنبال تجدید نظر از آرمان هامان و دریوزگی می افتیم.

قصه ی امروز ما دیگر قصه ی سیاسی و بازی جریان ها نیست که بخواهیم با بگو و مگو حلش کنیم.

تمام کلام این روزها در یک جمله جمع شده است که آقا :

ما با دست های بسته هم ایستادیم  شما ها با دستای باز دارید چیکار می کنید.

اگر این بار حادثه تکرار شود، نه تنها جام زهر را می شکنیم، ساقی آن جام را هم می شکنیم.




۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سایه نشین