حال می کنم که تو هم مثل من بی حالی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سیاست» ثبت شده است

سلام پنجاه و ششم: سلامی نه از سر ذلت

دیگر برای مان مهم نیست که فردی که نماینده ی یک ملت است زیر مجسمه ی مارکوس سخنرانی کند یا کنار مجسمه های برهنه ی موزه و یا این که کنار عکس های لخت و سکسی با یک رهبر دینی دیدار کند.
این چنین است که تزویر به ما می خندد، زمانی که ادیان به دستان او جز لغلغه ای نمانده است که الناس عبید الدنیا و الدین لعق علی السنتهم یحوطونه مادرت معایشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون
و این جمله از سرور آزادگان است بر تارک جبین خورده ی سیاست های پوچ دولتی که همان از دین برایش مانده که مثال عبید الدنیا است.
و تزویر به ما می خندد
خنده هایی از طعم گس گل یخ، همان که مور مورش زیر لب های من خاطرات سیلی را زنده می کند که سیده زنان می خورد برای اسلام
و امروز آن که نان از نام آن بانوی بزرگ مهر می خورد پشت به یک عکس کستهجن در کنار پاپ رهبر مسیحیان عکس می اندازد.
آری تو نماینده ی دین من نیستی

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سایه نشین

سلام چهل و ششم: یک دیوانه

چه کسی دیوانه را دیوانه خطاب کرد؟

نمی دانم.

امشب در مجلس روضه ای دعوت بودم و میهمان ها نشسته بودند، ناگهان در سکوت قرآن خوانی ما یکی از افرادی که نزدیک به ما نشسته بود شروع کرد و داد سخن سر داد.

آیه می خواند و روایت می گفت و از عدالت علوی سخن می گفت و این و آن را متهم به بی عدالتی می کرد.

خنده ام گرفت و پیش خود گفتم چه کسی دیوانه را دیوانه گفته است.

آن ها از هفت دولت آزادند و بند تعلقات وجودشان را نگرفته است و لذا حقیقت را بی پرده لخت و عور به همه نشان می دهند.

اهل تملق و چاپلوسی نیستند چرا که دل در گرو هیچ کسی ندارند و تنهای تنهای تنهایند...

افسوس می خورم که این روزها آن که حرف حق می زند دیوانه است و هنوز عده ای هستند که مرا عاقل خطاب می کنند.

کات


امضا

دیوانه ای رهاشده از بند اعتماد

۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سایه نشین