چند روزی می شه که من و تو کمتر حس و حال این را پیدا می کنیم که بشیم ما، نمی دونم شاید اعصابش رو نداریم، شاید از دست هم خسته شدیم، اما یه چیزی که شایدش زیادی توچشم میاد اینه که نکنه مسموم شدیم.
چند روز پیش با دوتا از دوستام صحبت می کردم، این ها می گفتند آقا این شهدای غواص فقط برای تیم مذاکره کننده پیام آوردند، برای اختلاس و دزدی پیام نیاورده بودند؟
توی شبکه های اجتماعی هم پر شده بود از پیام های احساسی قشنگ برای من و تو تا نشیم ما.
راستش نمی دونم سخته فهمیدنش یا نه اما مسئله ی مهم اینه که الان تیم مذاکره کننده داره با استعمار و دارو دستش مذاکره می کنند، واضحه که اون دزد لعنتی خائنه، چه پیامی برای اون باید داشت جز این که عدالت در حقش اجرا بشه. اگر بشه.
ولی حد و مرزها رو باید خوب شناخت، این روزها با هرکسی که می خواهی صحبت کنی، تصمیم هایش را از قبل محکم گرفته
این روزها کمتر آدمی رو می بینیم که ماسک به صورتش بزنه!
توی این هوای مسموم وقتی بدون ماسک میاییم بیرون همین می شه دیگه.
می دونید اصلا بیایید توی این شب های قدر دعا کنید.
دعا کنیم برای همه.
دعا کنیم خدا شفامون بده!
این چرک توی ریه های فکرمون رو پاک کنه!
امشبی را بیاییم گریه کنیم!
بعدش بشینیم فکر کنیم!
فکر کنیم به این که کی هستیم؟
چی هستیم؟
از خدا بخواهیم تا اون چیزی که می خواهیم بشیم!
راستی مراقب دین و ایمانمون هم باشیم.
این روزها کم گیر میاد ها!
توی بازار رو گشتم پیدا نکردم.