حال می کنم که تو هم مثل من بی حالی

۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

سلام بیست و هشتم: خیانت خیانت کاران به خودشان بر می گردد.

 این روزها ماجرای تازه و پیچیده ای در جریان سی ساله ی انقلاب اسلامی اتفاق می افتد که بر چشمان انقلابیون برق می اندازد و سیمای آن ها را سرخ می کند.

آن چه بر ما لاجرم قابل تحقیق و مطالعه است داستان برجام است.

برنامه جامع مشترکی که در یک قطعنامه ی سیاسی نوشته می شود و  در آن توافق بر سر مسائلی می شود که عوامل دولت جمهوری اسلامی به نمایندگان مردم اجازه ی ورود و دخالت نمی دهند.

و این خیانت است....


کسانی که این روزها به دنبال استحاله ی انقلاب هستند و حالا با نام و نانی به دنبال بی اعتقاد کردن مردم نسبت به انقلاب اسلامی است.

بارها رهبر انقلاب توصیه فرمودند که با شیطان بستن خطا است اما گوش نکردند.

و این بوی خیانت می دهد.


حالا باید بررسی کرد روی این مسئله که قطعنامه های بسته شده و نوشته شده در حق مردم چقدر سود دارد و چقدر زیان.

و مطمئن باشید که نیرنگ نیرنگ کنندگان به خودشان باز می گردد.



۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۱
سایه نشین

سلام بیست و هفتم: علما مانند شاه هستند، عده ای دست شاه را بوسیدند و عده ای هم دست علما را...

فقط این چیزهااست که آدمی را در بهتی عجیب فرو می برد.

آن جا می فهمی که ارزش آدمی به تقوا است نه به هیچ چیز دیگری!

خداوند علما را حفظ کند.


راستی کدام شاهی این اندازه تواضع دارد؟

نشان مان بدهید!!!!


۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سایه نشین

سلام بیست و ششم: بازهم سد راهت شدم تا نری....

باور کن

باور کن بر چشمانم نقاب است.

باور کن که نقاب بر چهره گذاشتم.

اما این نقاب نه برای این است که دو چهره هستم.

نه

باور کن

فقط برای این است که طاقت ندارم تا اشک های من را ببینی.

.

.

.

.


۳ نظر موافقین ۵ مخالفین ۱
سایه نشین

سلام بیست و پنجم: بیایید بیایید


حالا که دنیا این قدر دارد به ساز نا اهلانش می رقصد و اسلام هراسی و ایران گریزی در منطقه بیداد می کند، وقتش نشده است که من و تو دست در دست هم ما شویم و نه فریاد که عمل کنیم.

ما خسته از فریادهای سابقیم و تشنه بر عمل!

آن که مرد راه است بسم الله و آن که مرد شعار است ...


۰ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
سایه نشین

سلام بیست و چهارم: پدر، مادر ما متهمیم

پدر، مادر ما متهمیم، فقط برای این که دهه ی هفتادی هستیم....


۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سایه نشین

سلام بیست و سوم: حوصله ام رو سر برده ای، می خوام حوصله ات رو سر ببرم

حوصله اش نیست دیگر، از خیانت و جنایت و سکوت کسانی که امروز باید فریاد کنند بگوییم!

راستش را نخواهید بگویم، ولی دروغ هم نمی توانم بگویم، اما در روزگاری که هفته نامه ی 9 دی باید توقیف بشود و بی بی سی مجوز فعالیت بگیرد، خوشا به حال گرگان که این روزها ضیافت قشنگی برایشان آماده است.


حالا که قرار است ما را به زنجیر بکشید

حالا که قرار است سکوت اولین درد نانوشته ی ما باشید

دوستان آزادی بیان و حرف های مفت

دوستان ژست های روشنفکری

دوستانی که یبوست فکر کردن گرفته اید و اسهال نوشتن

شما را قسم می دهم به

پارتی ها و پول هایتان

کتاب های نخوانده تان

مسافرت های خارج از کشورتان

خانه های ویلایی بالای شهرتان

کمی ....

اوه

یادم رفت

روزی کسی خوابیده کنار رودی داشت آب می خورد؛ ناگاه فردی آمد و گفت برادر این گونه آب خوردنت باعث می شود که عقلت از بین برودا.

طرف برگشت و گفت عقل چیه؟

گفت هیچ چی بخور!

من هم به شما می گویم هیچ چی ...

بخورید.

۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
سایه نشین

سلام بیست و دوم: بالاخره برای نسل من دارد مبهم می شود که انقلاب برای چه شد؟

ای بابا کی زنده است و کی مرده؟

باز هم که دارید بحث سیاسی می کنید؟

پسر جون کی بخوره، کی ببره حرصش رو تو بخوری چرا؟

چرا در مورد دولت حرف می زنی، اگر برت دارند و ببرند سر به نیستت کنند من چه خاکی بر سرم بریزم.

این دیالوگ ها براتون آشناست!

آره این برای نسل ما که قتل های زنجیره ای رو ندیده و شنیده آشناست و البته خیلی ترسناک.

اما آن چه در نسل من است بی باکی و نترسی.

و مهم و نکته ی زیبایش همین جا است.

این روزها عده ای لبخندهایشان هدیه به گرگان سپید دندان است و سهم دندان های زرد رنجور من جز اخمی از چوپان نیست.



این روزها گله مدام در ترس افیون توده ها به دنیال سرپناهی می گردد.

گله سخت در تلاطم است و اضطراب جانش را بریده است.

وقتی چوپان را می بینی که با گرگ قدم می زند، دیگه انتظار پاره نشدن را از سر باید بیرون کرد.

چوپان این روزها به ما اخم می کند و به دیگری لبخند.

این روزها سهم من از یک زندگی ساده شده است درد و درد و درد.

که چه بشود؟

آن که روز را شب نشان دهد و شب را روز ارزش اعتماد کردن ندارد.

دارد؟

مردم این روزها به تدبیر شما دل خوش بودند که سرد شده اند.

وقتی ملاک عمل از کوخ نشینان، کاخ نشینان بشود، دیگر چه انتظار که مستضعفین کیستند؟

مردم ستم دیده سیخی چند؟

فکری باید کرد!

راهی باید زد...


۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سایه نشین

سلام بیست و یکم: همه اش تقصیر مادرم هست....


یادش بخیر، سالی بود که تو من را قاطی آدم ها حساب کردی و برای دیدارت صدایم کردی،

یادم نمی رود، تنها بودم، تنهای تنها، در حد مرگ، تو بودی که من را آدم حساب کردی و آن روز بی حالیم را به چه حالی رساندی!!!

عاشقم کردی، عاشق خسته دلی که دیگر راهی برای ماندن نداشت، باید می رفت.

باید می رفت تا می شد، هر چند رفت اما به خاطر نااهلی ام نشد.

راستش همه اش تقصیر مادرم بود که نام تو را در دلم نهاد.

همه اش تقصیر مادرم بود که شیرم می داد، اما زیر لب حسین حسین اش امانش را بریده بود.

۴ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سایه نشین