ین روز ها که دلت دیگر برای کسی نمی گیرد از آسمان چه انتظاری است 

حالا که مردان عالم سر به نامردی گذاشتند از دست آسمان چه می خواهیم

مانده ام چشم بسته ایم و دیگر نام خدا را با نان گره زده ایم وانتظار از آمدن چه کسی داریم

آن  مردی که قرار بود بیاید خیلی وقت است که رفته است اما تو نمی خواهی بفهمی