سلام لطفا این متن مرا با دقت بخوانید.
مانده ایم متنی را که طرف ایرانی خواند باور کنیم یا متنی که طرف امریکایی خوانده است. اختلاف مبنا 180 درجه ای هست.
یکی گوید توافق کرده ایم باید آب سنگین اراک و فردو تعطیل شود و طرف ایرانی می گوید خیر چرا تعطیل شود آنجا را به کارخانه ی پشمک ریسی خوب (به کیفیت پشمک حاج عبدالله) ارتقاع خواهیم داد.
توافقی که انجام شد برای ملت ما هر روز روشن تر خواهد شد که فلسفه دوستی نکردن با این دشمن بد ذات چیست؟
پیر ما دست گرگ را از انسان تشخیص می دهد اگر چه هنوز عده ای می گویند ان شالله گربه است.
دریوزگان تاریخ هیچ وقت شجاعت نخواهند آموخت و باید وظیفه ی دریوزگی خود را به درستی انجام بدهند.
هنوز عده ای هستند که روح فتحعلی شاه ها را شاد کردند.
داستان تلخ و شیرین است آن روزگاران سعد آباد امروز در لوزان تکرار شد.
مانده ایم...
کسی که روزی می گوید ملاک تورم جیب مردم است نه آمار ها و امروز می گوید تورم صفر را تجربه کرده ایم.
کسی که روزی دم از اخلاق می زد و امروز تحمل شنیدن هیچ نقدی را از جانب منتقد ندارد.
چرا باید حرف هایش مورد تایید مان قرار گیرد.
چه چک سفید امضایی از این آقایون به دست مان رسیده و ما چه مغز خری خورده ایم که از هر کسی با هر نگاهی دفاع کنیم. حتی اگر مملکت را در یک توافق به باد دهند.
راستی گفتم مغز خر...
گویند روزی صاحب خری ماده برای داشتن یک کره خر خوب ترک دیار کرده و به روستایی دیگر سفر کرده بود.
رسم بر این بوده که بر صاحب خر نر یک کله قند می بردند برای تشکر از صاحب خر نر.
خر نر سوراخ دعا را اشتباه می کند و تیر را به خطا می زند.
صاحب خر ماده عصبانی و حیران به سمت آبادی خود در حرکت بود که عابری می گذشت و بدو گفت
مشدی چرا پکری؟
صاحب خر ماجرا را تعریف کرد
و گفت: کله قندی را بر صاحب خر نر بدهکار شدیم و مقعدی را بر این خر فلک زده.
التماس دعا...