می خواستم بنویسم سالی که گذشت اما دیدم حیف است!
حیفه که ماها به جای این که عمرمون رو درست صرف کنیم فقط صرف کنیم و وقتی می خواهیم از خودمون، که خودمون رو بازخواست کنیم می گیم برو بابا حوصله داری!
جالبه این روزها بیش تر از این که پسورد وبلاگمون رو بزنیم و چهار کلمه ای حرف بزنیم با خودمون تا سبک شیم پس ورد بازی های آنلاین مون رو می زنیم که وقتی از پاش پاشدیم جز حسرت و اعصاب خوردی هیچ چی ازش نمونده!
این روزها بیشتر از قرآن که چه عرض کنم بیشتر از این که صفحات عمرمون رو باز کنیم واتس آپ و لاین مون رو باز می کنیم.
این روزها عحیب شدیم که آدم های سالم رو مسخره می کنیم.
کلا مسخره ایم و مسخره طی می کنیم.
سالی که می آد برنامه می خواد، یک برنامه ی درست برای شدن!
بودن ها فکر کنم بسه، کمی هم باید به فکر شدن باشیم، مثلا: آدم بشیم حالا چطوری؟
این دیگه دست خودمونه، دست همین افساری که از گردن نفس ام آویزون مانده و شاید هم نفس افسار بر دهان مون انداخته و ما رو رام خودش قرار داده.
بسه دیگه به قول بنده ی خدایی نوروزتان فاطمی!
به هر حال امسال هم شهادت حضرت زهرا تو این ایام است.
حالا شاید باشیم یا ناراحت نمی دونم!
ولی این رو می دونم خودمون باشیم!
به همدیگه اجترام بگذاریم.
حتی اونی که عین ما نیست به خدا محترمه،
باور کنید.البته نشد هم نشد!
ببخشید دیگه ما بریم! ان شالله از سال دیگر پست های جدید، حرف های مسخره تر!
شاید هم مسخرگی از خودتونه!
شاید